كَرولي شنيمن (1939 -)،
هنرمند/اجراگر
متولد پنسيلوانياست، تخصص بازيگري MFA از دانشگاه ايلينويز دارد. وي از جمله اجراگران انقلابي است كه گفتمان بدن و جنسيت را وارد صحنه كرد. درباره سنتهاي بصري، تابوها و تنانگي شخص در رابطه با اجتماع و ديگر تنها تحقيق مفصل كرده، آثار متنوعي منتشر و اجرا كرده كه در ميان آنها ميتوان به «سزان نقاشخانمِ بزرگي بود» اشاره كرد. اولين استاد هنر زن در دانشگاه راتجرز بوده و آثارش را در دانشگاههاي بسياري نمايش داده است.
- تئاتر در امريكاي دههي شصت دستخوش تحولات بسيار شد و به دنبال آن نگرش دوران به نمايش، فنون بازي و كارگرداني، مخاطب، محيط اجرا، و نظريهي نقد تئاتر هم دچار تغييرات و اصلاحات بيشماري شد تا با روح دوران خود همساز شود. حال در دههي هفتاد دوباره شاهد تغييرات پرشتابي در دامنهي تئاتر تجربي و مهمتر از همه رابطهي آن با جرايد، دانشگاهها، نهادها، بنگاههاي تئاتر، مخاطب و ساير هنرها هستيم.شما به عنوان فردي كه در طول هردو دهه در زمينه تئاتر فعاليت داشتهايد چه برداشتي از اين تغييرات به وجود آمده داريد؟
آنچه امروزه تحت عنوان تئاتر تجربي شناخته ميشود - يعني تئاتر مالينا و بك، بروك، گروتوفسكي، لاماما، شكنر، فورمن، ويلسون، بروئر و آكالايتيس - جايي بين سنتهاي مرسوم تئاتر دارماتيك و زبانمحور و آثار كساني از ماست كه در اواخر دهه پنجاه و اوايل دهه شصت ابداعگر تئاتر «اتفاق»، «فلوكسوس» يا جريان، و يا در مورد خودم «تئاتر جنبشي» بودهاند. و اغلب فراموش ميشود كه چند نقاش انگشتشمار بودند كه تئاتر «اتفاق» را به راه انداختند و توسعه دادند، يعني كساني چون كاپرو، داين، اولدنبرگ، گرومز، هانسن، وايتمن، و من (و البته كن دووي كه كارش را در مقام شاعر شروع كرد.) اميدوارم كسي در اين همانديشي به تاثير رقاصهاي جودسون بر تئاتر و بهويژه نقش مرديت مانك و الن سامرز و همينطور همكاري و تاثيروتاثر هنرمندهاي گروه فلوكسوس، موسيقيدانهاي تون رودز، و هيگينز و نولز اشاره كرده باشد.
شكلگيري تئاتر تصاوير منتج از بصيرت نقاشان بود. اتفاقها بواسطه آميختگي (و درهمريختگي) بينظير متن، دستور، حاشيهنويسها، تمرينها، ضدتمرينها، و تعاملات آزادانه خودبخودي هنر نقاشي را به هنرهاي مالتي مديا پيوند زدند. خيلي از پارامترهاي مرسوم را رها كرديم و به جاي آن ريسك، پيشبينيناپذيري، و ورود عناصر تصادفي موجب شكوفايي شكلهايي از اعتراض اجتماعي در فرهنگ بيثبات ما شد.
هرگز به دنبال ساخت «تئاتر تجربي امريكا» نبوديم. دغدغهها و انگيزههايي كه نقاشان را به تخريب اجرا در جهت مقاصد تازه واداشت متفاوت از كار هنرمنداني بود كه شايد ملتزم به حفظ حرمت سنت تئاتر بودند. براي نقاشها اجراي تئاتري كه بخواهند اصلاحش كنند مطرح نبود، ما به دنبال شكلهاي تازهي زمان، فضا و «مخاطب» بوديم و اصلا فكر اين كه روزي خودمان «دريافته» شويم نبوديم، دست كم انتظار اين كه از جانب تئاتر مورد توجه قرار بگيريم را نداشتيم. در ابتدا هيچ تماسي با مطبوعات، مجلات هنري، دانشگاهها، نهادها و بنگاههاي تئاتر نداشتيم. قاعدهي ما نقاشي كنش، حركت در محيطهاي تازهيافته، تنديسگري، ضايعات و زباله، ساختن از هيچ، روياها و مبتذلها، استفاده از زبان بهعنوان شيء، و مواجهه با تابوهاي ديرپاي جامعه و تشكيلات سياسي آن بود. دور و برمان پر بود از جنگ ويتنام سربازگيري مقاومت تحصن شركت در اعتراضات اسيد راكاندرول دانشجويان دموكراتخواه حفاريها سرخپوستها ... ترور تفتيش نامهها و تلفنهايمان (و درخشش پرشكوه قهرمانپروريهاي هنري و جايزههايي كه گوشهاي از فضاهاي تاريكمان را ميانباشت ...)
كار من بيشتر درخصوص رابطه بين تصويرسازيهاي بصري و دريافت بود و سعي ميكردم انرژي جنبشي حركت بصري را تماما در اختيار درك حركتي تماشاگر بگذارم (و سرانجام در 1967 محيط اجرا را كاملا به دست تماشاگر سپردم). خصيصهي بارز تئاتر جنبشي صميميت و همدستي اجراگران و تماشاگران است كه در فضاهاي غيرمحتمل به هم ميرسند. و همينطور تمايل و توجه بازيگران عموما تعليم نديدهاي كه ميكوشند قلمرو تخيلي تصوير را عينيت بخشند و اين مستلزم تمرينهاي مفرط فيزيكي، انتظام در حركت، بديههكاري در ارتباط و شيوههاي استفاده از بدن است آنهم شيوههايي كه تا آنجا كه من ميدانم تا كنون وجود نداشته است. طرحهاي نخستين بدون هيچ پشتيباني رسمي اجرا شدند. همه حاضرين در پيشبرد فرايندهاي ناآزمودهاي كه درگيرشان ميشديم شركت ميكردند. اين كه كارهاي من هيچكدام بيش از چهار بار اجرا نميشدند براي اين بود كه انرژيمان را در قلمرو خلاقانهاي صرف مي كرديم كه بس گسترده و ناپيموده بود. خطرپذيري، جسارت، اروتيسم، اعتماد متقابل و تخطي همگي تلويحا مفاهيمي اجتماعي و اخلاقي را شامل ميشد، يعني عزم بر خودمختاري در عين يكپارچگي كار گروهي كه بيآن كه تبليغاتي باشد هنجارهاي سركوبگر را درهم ميشكست. نيروهايي كه بواسطه اين نزديكي حسي برميخاستند و تصفيه ميشدند همان فرايندهاي اكتشافي بودند كه به روي همه گشوده بود. و همه اينها كمك كرد تا كارهايم را دور از دسترس نگاههاي نكوهشكنندهي منتقدان نگه دارم.
بازگشت به مطلب اصلي: تئاتر تجربي امريكا از نگاه چهرههاي دهه شصت و هفتاد
نظرات: